جدول جو
جدول جو

معنی صناعت کردن - جستجوی لغت در جدول جو

صناعت کردن
(خوا / خاشُ دَ)
مهارت نمودن. استادی نشان دادن چنانکه بر حریف پیروز شود. غالب آمدن:
چودر بازی صناعت کرد بهرام
ز عرصه، شاه بیرون رفت ناکام.
نظامی
لغت نامه دهخدا
صناعت کردن
مهارت نمودن، استادی نشان دادن
تصویری از صناعت کردن
تصویر صناعت کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عنایت کردن
تصویر عنایت کردن
توجه کردن، یاری کردن، لطف کردن، کنایه از بخشیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اطاعت کردن
تصویر اطاعت کردن
فرمان بردن نیوشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عنایت کردن
تصویر عنایت کردن
امداد نمودن، توجه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صیانت کردن
تصویر صیانت کردن
حفظ کردن محفوظ داشتن مصون داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شفاعت کردن
تصویر شفاعت کردن
وساطت کردن توسط کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صنعتی کردن
تصویر صنعتی کردن
تخشاکاندن به صورت صنعتی در آوردن ناحیه ای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زراعت کردن
تصویر زراعت کردن
کاشتن و کشت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صنعت کردن
تصویر صنعت کردن
ترفند زدن، بازی دادن حیله کردن چاره کردن، بازی کردن ملعبه ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قناعت کردن
تصویر قناعت کردن
توسنگیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شناعت کردن
تصویر شناعت کردن
طعنه زدن سرزنش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صنعت کردن
تصویر صنعت کردن
((~. کَ دَ))
ظاهرسازی کردن، حیله کردن، بازی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عنایت کردن
تصویر عنایت کردن
توجه کردن، محبت کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قناعت کردن
تصویر قناعت کردن
بسنده کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از صنعتی کردن
تصویر صنعتی کردن
Industrialize
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اطاعت کردن
تصویر اطاعت کردن
Obey
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اطاعت کردن
تصویر اطاعت کردن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از صنعتی کردن
تصویر صنعتی کردن
industrialiser
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از اطاعت کردن
تصویر اطاعت کردن
obedecer
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از اطاعت کردن
تصویر اطاعت کردن
obedecer
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از صنعتی کردن
تصویر صنعتی کردن
industrializar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از صنعتی کردن
تصویر صنعتی کردن
industrializzare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از اطاعت کردن
تصویر اطاعت کردن
obbedire
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از صنعتی کردن
تصویر صنعتی کردن
industrializar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از اطاعت کردن
تصویر اطاعت کردن
слушать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اطاعت کردن
تصویر اطاعت کردن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از صنعتی کردن
تصویر صنعتی کردن
uprzemysłowić
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از اطاعت کردن
تصویر اطاعت کردن
słuchać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از صنعتی کردن
تصویر صنعتی کردن
індустріалізувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از اطاعت کردن
تصویر اطاعت کردن
слухати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از صنعتی کردن
تصویر صنعتی کردن
industrialisieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از اطاعت کردن
تصویر اطاعت کردن
gehorchen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از صنعتی کردن
تصویر صنعتی کردن
индустриализировать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اطاعت کردن
تصویر اطاعت کردن
gehoorzamen
دیکشنری فارسی به هلندی